ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس....

ساخت وبلاگ

اومدم بنویسم از عجیب ترین روزای زندگیم از جون دوبارم از اون انرژی که میاد و حس میکنی دوباره میتونی رو زانو هات واستی ، حس میکنی با همه چیزایی که گذشته نیروی ادامه و ساختن پیدا کردی از اون حس عجیب که جون دوباره انگار تو بدنت و روحت جریان پیدا کرده ، مثل اومدن بهار برای درختا که از اسفند شروع میکنند به جوونه زدن انگار بهار من رسیده ، انگااااار اصلا بوی پاییز پیچیده ، تو هم حس میکنی ؟قشنگیشو ، خنکی صبحا ، اسمون ، اصلا همین حس عجیب اخ که چقدر دلم سیگار تو هوای ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 38 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 12:41

مترو ایستگاه نمی‌دونم چی ! هرروز تصمیم گرفتم و تو لیست برنامه روزانه ام نوشتم وبلاگ تا بیام و بنویسم ،تا بیام و بخونم نه تنها اون وبلاگ خیلی کار های دیگه پیش نرفت انگار فقط زندگی بود و تلاش برای بقا شاید افسردگی خیلی یهویی تر از چیزی که فکر میکردم رو من تاثیر گذاشته و ازش خبر نداشتم ،الان که می‌نویسم به گلنوش پیام دادم ،چند تا پست و استوری چک کردم ،هیچ موزیکی برای جذاب نبود گو بدم و نهایت از سر بغض تو گلو پناه آوردم به اینجا مثلاً قرار بود ، چندین بار قبل هم تصمیم گرفتم سیگار میکشم اما میکشم ،حتی فکر کردم اگر خوابگاه بودیم الان یه پاکت اضافی میذاشتم کنار دستم ،بغضم گرفت از این حالت ! از این همه درد من که جز برای عشق نبودم و این همه صبر کردم ،چرا الان اینجوری ؟ باور سخته ؟ واقعا سخت بود ؟ اما لایقش بودم نکرد ! و من زیر فشار این بی باوری له شدم شبا به خودکشی فکر میکنم ،رگ دستم و نگاه میکنم انتخاب میکنم بعد به بعدش فکر میکنم که ممکنه چیا بشه نمی‌دونم شاید یه شب عملی هم بشه ولی فعلا سریع چشام می‌بندم ،شابد از ترس شاید از فکر همه چیزایی که به ادامه نیاز داره شاید فکر میکنم همه چی تغییر می‌کنه ! شاید باور شدم مگه بار اوله؟ قبل این این همه این شرایط دیدم بی باوری خونواده بی باوری نرگس عمه همه حرفات ولی میدونی یه جا آدم تو موقعیت قرار میگیره ولی یه جا هست انتخاب می‌کنی تو دومی بی باوری و تحملش خیلی سخت تره ! به قلبم فکر میکنم ! به حسم به همه چیزایی که خواستم ،ولی چی شد ! چکار باید کنم ؟ ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 54 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1402 ساعت: 2:22

آخرین نوشته اینکه برای کی بود و کجا و چه اتفاق یادم نیست و بهش نگاه هم نکردم اگر بهش نگاه کنم انقدر تو اتفاقات تمام این مدت گم میشم که دوباره بدون نوشتن صفحه و می‌بندم ! این اولین نوشته من از گوشی جدیدم هست =) گوشی که با کار جدیدم گرفتم بعد این همه صبر و سختی کشیدن که فقط خودم می‌دونم چه داستان های داشتم ! کلی اتفاق این مدت که فقط قلبم همراه بوده که هربار خواستم بنویسم آنقدر تو لحظه گم بودم که ننوشتم :) آنقدر برام بعضی لحظه ها با METANOIA قشنگ بود و خاص انقدر اولین تجربه هام لذتبخش بود باهاش که حالا ازشون فقط لبخند رو لبم نقش بسته که با مرورشون دوباره دلم هوایی میشه ! همزمان بغض میکنم برای جایی که هستم تو قصه که نمی‌دونم کجا میری ،که میخوام ادامه بدم و ذوق ساختن و تجربه هزار تا چیز دارم اما اگر واقعا هر لحظه زجرم ؟ اگر واقعا اذیت میشه ؟ اگر نتونم باورش و به خودم درست کنم ؟ بد جایی از قصه عاشق شدم ،بد خیلی خیلی بد ! بدجایی از قصه دل بستم ! اما با همه وجود دوست داشتم حالا با این همه دوست داشتن چطور تموم کنم ؟ وقتی هنوز انقدر دوسش دارم چطور باید ادامه‌اش ندم ؟تازه وقت گرفتم بریم پیش مشاور تازه کلی برنامه ثبت شده بود کلی حس و حال کلی تصویر که می‌خواستیم ثبت کنیم که می‌خواستیم تجربه کنیم و بسازیم ،چرا یهو انقدر فاصله ؟+ آنقدر زیاد بودن لحظه ها که نمی‌دونم از کجا بگم تولد استاد و دیدار دوباره بچه ها ؟ تولدی که برای نرگس و METANOIA گرفتم و خودم بیشتر از حتی اونا عشق کردم که همین امروز هم داشتم عکساتون و میدیدم و کلی با بغض از حرفاش قربونت صدقه اش رفتم ولی ! یا فهمیدن مهاجرت مهدیه و مهسان ؟ از اون غیر قابل باور تر و سخت تر مهاجرت کیانا ،تنها کسی که باهاش هم رده بودم و تو باشگاه صم ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:21

دیشب ته بحثمون قرار شد دیگه پیام ندم ،دیگه پیام ندهکل شب بیدار بودیم هر دو آنلاین ،منتظر بودم ساعت 00:00 یه چیز بگه هیچی نگفت تا خود ساعت 4 هیچی نگفت و چون صبح شیفت بودم خوابیدم ، دیگه نزدیکی ظهر براش نوشتم نمیتونم چیزی نگم اگر میخواد واقعا و اذیت میشه باید از همه جا بلاکم کنه تا دیگه پیام هام و نبینه ناهار و خوردم اومدم 7 بار تقریبا فک کنم زنگ زده بود ،بهش زنگ زدم دیشب شیفت شب بوده ،تاره از خواب بیدار شده بود یکم با هم حرف و طول روز دوباره بحث !آخرش شد اینکه نوشت :بی دلیل زندمبی دلیل ادامه میدمتو پارسال داشتی میشدی دلیل فهمیدی و از بین بردیشروزگارت خوش با هرکی در حدتهمیریم از کرج تا دهمسر کارم دیگه شاید نیام کرجشاید برم کلا از پیش مامان اینا امشاید خطمم عوض کردمدر کل میخوام گم شم و گمت کنمخیلی قشنگ بود خاطره ها عکسامون و هروز واسه خودم استوری میکنم قول میدمهروز ب یادتمهروز بیشتر با خنده برات اشک میریزمهروز بیشتر عاشقت میشمهروز بیشتر دچارت میشممن بهت قول میدم تو هر فازی و هر حسی تو نیلوفر قلبم میمونی!با دونه دونه اشک ریختم و آخرش دیگه هیچ راه ارتباطی برام نمونده بودمن میترسیدم همیشه میترسیدم و برای اینکه ترسم واقعیت نشه هیچ وقت بهش نگفتم ،از وقتی فهمیدم دارن میرم هشتگرد ترس افتاد به جونم ،از هزار تا اتفاق ،اینکه تو راه یکی دیگه و ببینه ،دوستای دیگه پیدا کنه ،با کسی دیگه آشنا بشه و هی با اون صمیمی تر ! از ترسم هم میترسیدم ،هر وقت از چیزی میترسیدم و بهش فکر میکردم اتفاق می افتاد اینو کلا بهش فکر نکردم ،امیدوار بودم یه اتفاقی بیفته ،حتی داشت می افتاد اینکه داشتن براش خونه می‌گرفتن ،اما آخرش اتفاق افتاد !گریم بند نمیاد چشام قرمز قرمز ،اونم یه امشب که عمه تنها مونده پیشمون و قراره ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:21

چقدر امسال از دست دادم شاید بشه گفت هر چی در نتیجه تمام این مدت زندگی به دست اوردم و ... کارم ، پولم ، گوشیم حتی وسایل خیلی ساده مثلا صندل آبی که پارسال خودم خریدم :)) تنها چیزی که برام مونده تویی و خودم ... همین کافیه که دوباره بسازم ... چقدر خالی شده همه چی و من هنوز پرم ازش مثلا حس میکنم گوشیم یه جا همین اطرافه و باید پیداش کنم ...یا فکر میکنم اون صندل که اب برد یه جای گیر میکنه و تو یه سفر دیگه من یهو چشم میخوره بهش و کلی بیشتر ذوق میکنم که دوباره دارمش ... یا حتی همه چیزایی که تو راه سفر از دست دادم فکر میکنم یه جای تو کوله ام هست نمیدونم بین چیزی یه جایی همین جاها ... یا حتی هنوووووز فکر میکنم زنگ میزنن بهم که بیا تو بخش ، که صبح ها میتونم سحر و بغل کنم و برم رست صبح و پر انرژی ترین شروع کنم بعد با لبخند بشینم رست صبحونه بخورم ... که موقع رفتن بگم بالاخره تموم شد و ساعت 9 گذشته باشه .... چقدر همه چی و باور کردم ، خودم و ، من بودنم و ، گوشی که خریدم ، حقوقی که داشتم ، ادم هایی که باهاشون ارتباط داشتم ، انرژی که میذاشتم برای درست کردن ، چون بالاخره تلاش هام جواب داده بود ...مثل ادمی شدم که عزیزی از دست داده و منتظره ، هنوز منتظره که اون برمیگرده ...که دوباره میتونه بغلش کنه اما هنوز از اون خالی نشده ... ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:25

از سالی که گذشت خیلی روزا موند که نشد ثبت کنم ،خیلی حسا و حال و اتفاقا ... اما میخوام دوباره بیشتر بنویسمالان که مینویسم پنجمین روزه که مریض شدم و تو تختم کلا :))))سریال weeds و میبینم و شدیدا دلم برا E تنگ شدهاولین سال هست که بقیه رفتن مهمونی و خونه عزیز جمع شدن و من نرفتم :)))حسم از اول برای عید امسال یه جوری بود ،هنوز یادم نرفته اتفاق ها و ازم پاک نشده اثرات اون روزا ،اینکه مریض شدم برام خیلی هم بد نشد :))))) ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:25

همین الان که دارم مینویسم تو مسیر برگشت از دانشگاه به ترمینال هستم ،در حال فرار !فرار که به کلمه هم باهات هم کلام نشم که بغضم کل این روزا !که تو هم نیومدی و هیچی نگفتی که از صبح همه با هم خداحافظی کردن ولی ما ،من و تو هیچ کلمه ای حتی از نگاه هم دیگه هم فرار کردیم ....که تو ول این روزا هم به هم فرصت ندادیم ...دارم مینویسم از تو که همیشه دقیقا کنارم بودی ،مثل الان که جلوم نشستی ولی حتی یه لحظه با هم نبودیم ...میگذره دیگه ،نمیگذره ؟ ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 23 تير 1401 ساعت: 20:12

 دیشب 13تا شهاب سنگ از نگاهم رد شدن و من بعد سیزدهمی دیگه نموندم، میتونستم بیشترهم ببینم اما نموندم!  حسش فوق العاده بود اما تکراری، با دیدن هر کدوم دلم خواست با هم بودیم :) مثل اون دفعه که بعد دیدنش ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 8 شهريور 1400 ساعت: 1:50

چونکه هدی رو پیدا کردم و از :( بعد دو بار امتحان دادن به ‌=)  تبدیل شدم!!!! هدی دوست قدیمی منه که خیلی بیشتر از خیلی قدیمی ها دوسش دارم! میدونی یه حس قشنگی که نشونده تو قلبم و کم و بیش روزارو گذرونده. ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 8 شهريور 1400 ساعت: 1:50

شاید از دو روز قبلش به عمه گفتم که کلید و بپیچونه و بیاره و برنامه هارو با هم مرور کردیم، اینکه چی بگیرم، چی کار کنیم ولی روز تولد که ازش پرسیدم خیلی بی تفاوت گفت نه نیاوردم کلید و برد، و با این جواب ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......ادامه مطلب
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 1 بهمن 1399 ساعت: 17:00