حواست نیست به خودت

ساخت وبلاگ

 دیشب 13تا شهاب سنگ از نگاهم رد شدن و من بعد سیزدهمی دیگه نموندم، میتونستم بیشترهم ببینم اما نموندم! 

حسش فوق العاده بود اما تکراری، با دیدن هر کدوم دلم خواست با هم بودیم :) مثل اون دفعه که بعد دیدنش با هم ذوق کنیم و آسمون  ونشون بدیم... برات از همه جا پیام گذاشتم که شاید ببینی اما ندیدی‌!  اخراش که دلم میخواست برای M. Nهم بفرستم بگم برو ببین بذار حال دلت عوض بشه اما بهش نگفتم! صبح برای امتحان بهم  پیام داد! شب هم من استوریش و ریپلای زدم گفتم از بچه شیر چه خبر؟  یه دونه از اون عکس دلبراش و گذاشت بک گراند نوشت کدومش؟ همین  که بک گرانده؟ با دیدنش هزار تا جواب اومد تو سرم، گوشی و خاموش کردم و بی جواب گذاشتمش تا یکم دلم اروم بگیره، جواباش همه بوی دلتنگی میداد، انگار داشت فریاد میزد اهاااای دلبر که جان فرسود از او :)  

به خاطر ثبت اینا نیومدم اینجا، اومدم که بنویسم نکنه یادت بره واقعیت چی بود، نکنه نگاهاشون قصه و عوض کنن! نکنه یه روزی برسه روی رفیق بودن خط بکشی!  این روزا که داره میگذره تنها ادم هایی هستیم که برای هم موندیم گرچند بقیه دربارمون حرفای دیگه  بزنند! هرچند نگاها بهمون بد بشه اما ما که میدونیم چه حسی بوده و هست. 

بذار رفیق هم بمونیم دور یا نزدیک چه فرقی میکنه وقتی هوای همدیگه و داریم و برای هم تکیه گاهیم!

+ دیگه نمیتونم با بابا رابطه ام و بسازم و ارتباط بگیرم! و این اذیت کننده است، هر بار که بهش بر میخورم میشکنم اما میبخشم هر بار و هر بار! ولی چیزی درست نمیشه! 

این درد سنگینیه که شاید قراره تا همیشه  تو قلبم بموونه! 

+این چندمین نفری بود که خیلی جدی بعد تو رد کردم ؟!  نمیتونم با کسی دیگه باشم و اجازه بدم با من باشه وقتی هنوز تو توقلبمی ‌! 

‌+چیزی که بیشتر از همه برخوردا باهام اذیتم میکنه غریب بودنش و مثل غریبه باهاش رفتار کردن بقیه است! قلبم میشکنه وقتی میبینم ادمای نزدیک بهم میتونند اینطور باشن ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......

ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 8 شهريور 1400 ساعت: 1:50