ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس....

ساخت وبلاگ
ساعت 5 صبح چشام و باز کرذم و از پنجره محو برف شدم. نمیدونم چقدر گذشت که ازش چشم برداشتم و با همه ذوقی که داشتم (شاید از برف_شاید هم از شروع دوباره ثبت ما دو تا کنار هم) به خوابم ادامه دادم. زیاد طول نکشید و ساعت 7بیدار شدم.چای و صبحونه ای که خوردم و لباس هایی که از شب قبل آماده کردم و پوشیدم. انقدر ذوق داشتم که نفهمیدم چیشد رسیدم سر دانشکده  وارد کلاش که شدم مثل خیلی قبل تر رفتم دونه دونه سلام کرذم و دست دادم و حتی بعضیا کارشون به بغل و بوس هم رسید. صندلی ته کلاس خالی بود پس مثل قبلنا جای خودم بود. دیگه کسی نبود و خودم و مشغول گوشی کردم. یکی اومد، اومد، اومد دقیقا ته کلاس! پالتوش و دراورد و صداش مهر تائیدی به همه حدسیات من بود. خودش بود. با خنده گفت رسیدن بخیر و نشست. سرم و اوردم بالا و با ذوقی که از صبح تو دلم بود گفتم سلام. نگاش با نگام گره خورد.حس کردم چقدر برای این ادم دلتنگم و چقدر آشنا. حس خوبی که داشتم چند برابر شد. کلاس اول تموم شد. ساعت دوم هم هردو سر جای خودمون موندیم. بحث درس رسید به سیگار و تاثیراش. یهو برگشت نگام کرد گفت دلم خواست.

 

ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.......
ما را در سایت ذوق جلسه اول ترم دوم، تو، برف، صندلی های ته کلاس.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodedigaram بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 28 بهمن 1397 ساعت: 11:50